اکبر پورداج، کارشناس ارشد زمین‌شناسی، کنشگر اجتماعی و فعال در حوزه آب که علاقمند به ترویج سواد آبی و محیط‌زیستی است با تاکید بر تدقیق بر اصول علمی و شاخص‌های تخصصی در فرآیند اجرایی پروژه تنگ‌سرخ نسبت به شفاف‌سازی و ارائه گزارش فنی و توجیهی این طرح خواستار پاسخگویی مسئولان شد.

در متن کامل این یادداشت آمده است:

پرواز خاطره انگارانه سیاهه پرندگان در آسمان شهر شیراز در دهه های شصت و هفتاد و هم اکنون حاکمیت سکوت و فقدان آن غوغا و جنب و جوش بی نظیر، یک حقیقت تلخ را نشان می دهد و آن چیزی نیست جز مرگ پهنه های آبی اطراف شیراز و تالابهای بی نظیر پریشان، ارژن، بختگان و هم اکنون مهارلو !!! چرایی کم مهری نسبت به حقابه و سهم گردشگری تالاب مهارلو پرسشی بنیادین است که نباید مورد غفلت مردم، کنشران، نخبگان و مسئولان قرار گیرد تا مبادا در آینده به خاطره انگاری نسل بعد مبدل گردد.

چه منطقی میتواند در مواجهه با زیبایی های طبیعی و بی بدیل تالاب مهارلو سکوت و نسبت به تهدید حیات آن بی تفاوت بماند؟ پس از کش و قوس های فراوان درباره مسائل محیط زیستی و سازه ای مربوط به احداث سد تنگ سرخ در نهایت پس از اعمال بازنگری، مردم با نام جدیدی تحت عنوان بند گردشگری!! مواجه شده اند. ضمن اهمیت و اولویت حیات تالاب مهارلو در نزد مردم، متخصصان و کنشگران محیط زیست، موضوع تغییر کاربری مسکونی و ایجاد ارزش افزوده در ارتفاعات دست نخورده غرب شیراز بعنوان محرکی اصلی در ساخت سد و تمرکز سرمایه در بالادست همواره برجسته و پر رنگ است.

سهم الگوی نادرست توسعه و آینده پژوهی و چیدمان عناصر شهری در آلودگی آب، خاک و هوا و تاب آوری شهرهایی مانند تهران، شیراز، اصفهان، مشهد و غیره چقدر است؟ نوعی دکترین توسعه ناپایدار و مخرب در بالادست اکثر قریب به اتفاق شهرها و حتی روستاهای با عرصه های طبیعی و موقعیت های بکر و دست نخورده در جریان است. بازیگران این طرح ها با تعریف طرح های کلان شهری در مناطق خوش آب و هوا، با ابزار تصرف و تملک منابع طبیعی، تغییرکاربری و ایجاد جذابیت، ضمن ویلاسازی و توسعه برج سازی توسط افراد غیر بومی و یا خوش نشین و منفعت طلب از کلان شهرهای مجاور، راه نفس و حیات پایین دست را با انواع آلودگی مسدود می سازند که این خود مصداق بارز ظلم و بی عدالتی در مدیریت حوضه آبخیز شهری تلقی می شود. نمونه عینی این نوع حماقتها را می توان در بسیاری از شهرها از جمله شمال ایران خاصه در مجموعه نهارخوران با نفوذ الیگارشی سرمایه دار در روستای تاریخی زیارت را عنوان نمود! این رویه های براندازانه و خطرناک تکرار همان نگرش برتری آبی است که در حوزه سد سازی به شکلی افراطی و مخرب آسیب های اقتصادی، محیط زیستی، اجتماعی و امنیتی آن ملموس گشته است!!

مهارلو نیز از این نوع چیدمان و برنامه شهری غیرمنصفانه بشدت رنج می برد و سالهاست در صف قربانی شدن قرار گرفته است! پرسش اینجاست که چرا دکترینی برای بهبود شرایط کمی و کیفی پهنه آبی مهارلو مشاهده نمی شود و در سیاست گذاریهای کلان شهری نگرش حوضه ای و جامع مورد وفاق نیست و برتری آبی در حوضه های داخل سرزمینی نیز بوسیله خط کشی های سیاسی و اولیگارشی اقتصادی تقویت و مرزهای هیدرولوژیکی با رفتار غیر عادلانه و فاقد نگرشهای ملی و متعالی مخدوش می گردد؟! طی دهه های گذشته حوضه آبخیز دشت شیراز و سروستان بدلایل مختلفی دچار تغییر گشته بگونه ای که تعادل زیستی و ماهیت جبلی خود را از دست داده و رفتار طبیعت به تدریج به سمت ناپایداری مخرب پیش می رود و شوربختانه تاثیر رفتار انسانی شفاف و مورد ارزیابی و پایش نقادانه و مطالبه گری منصفانه قرار نمیگیرد!

قبل از توسعه شبکه فاضلاب شهری، ملموس شدن تغییرات اقلیمی و خشکسالی دهه های اخیر، افزایش تدریجی تغییرکاربری و توسعه سرطانی باغات شهری و باغ ویلاهای غیر مجاز، رشد جمعیت و مهاجرت های آبی، توسعه فضای سبز شهری و شهرنشینی عمودی و افقی، برنامه های توسعه شهری و تزاید شهرک های جدید، پوشیده شدن رخنمون های آهکی و عرصه های حاصلخیز با انواع ابنیه، توسعه صنایع و آبفروشی به صنایع فولاد پارسیان در کوار و غیره، عمده پساب شهری که از طریق برداشت آب از ارتفاعات اطراف دشت شیراز و طرح های انتقال آب بین حوضه ای تامین و در شبکه شرب و بهداشت مصرف می شد مستقیم وارد آبخوان شیراز و به تدریج و البته بدون تاثیر فرایند تبخیر از طریق جریان های زیرزمینی اطراف دریاچه و چشمه های زیر سطحی به پهنه آبی مهارلو تزریق میگردید.

هم اکنون همه این مولفه ها دچار تغییر بنیادین شده است. فعالیت رودخانه ها فصلی شده و پهنه های شن و ماسه ای رودخانه ها بعنوان ذخایر ارزشمند آب و تعدیل کننده فشار سیلاب، تحت توسعه فعالیت های تولید شن و ماسه برداشت می شوند، میزان بارش ها به تدریج از ۴۵۰ میلیمتر در دهه شصت به کمتر از ۱۵۰ تا ۳۰۰ میلیمتر کاهش یافته، تغییرات اقلیمی تراز برف را بالا برده بگونه ای که در ارتفاعات پوشش برف و تنوع گونه ای رخت بربسته و نزولات جوی محدود به باران و الگو و میزان بارشها نیز فاقد اثربخشی مطلوب است. با شروع برنامه شبکه فاضلاب شهری، تداوم جریان آبهای زیر سطحی در دشت شیراز بدلیل حذف چاه های فاضلاب کاهش یافت و با وجود تاکید متخصصان بر ترویج چاه های جذب باران، شیوه نامه ای در مقررات ساختمان الزام و یا در عمل مشاهده نشد! شهرکهای صنعتی توسعه یافته و آبفروشی به صنایع کوچک و بزرگ و طرح های انتقال آب بین حوضه ای منجر به کاهش هشدار دهنده سطح آب در کل دشت و بویژه بخش جنوب شرقی و فرونشست موضعی آن منطقه شده است. رشد شهرنشینی و افزایش جمعیت، تعدد چاه های شرب در ارتفاعات و کف شکنی آنها، تشدید فعالیت کشاورزی و باغی اطراف حوضه، آلودگی ناشی از نیاز آبی چهل هزار باغ شهری، آبی نمودن زمینهای دیم و ترویج کشت درون سرزمینی توسط افراد خاص! ، مصرف سموم کشاورزی و کودهای شیمیایی و انتقال فاضلاب انسانی به آبخوانها، ضمن کاهش کمی آب و فروکش کردن تراز آب زیر زمینی، شوری و آلودگی آبهای زیرزمینی و خاک به انواع سموم شیمیایی، بیولوژیکی و فلزات سنگین را به ارمغان آورده است.

بدیهی است که مجموع عوامل یاد شده تعادل بین منابع و مصارف را برهم زده بگونه ای که بی رمقی تراوشات زیر زمینی به مهارلو، عمق و پهنه دریاچه را کاهش داده، چشمه های زیر سطحی خشک و شیب هیدرولیکی در دشت شیراز بویژه در محدوده دریاچه معکوس گردیده است. این موضوع در سال ۱۴۰۳ با باز شدن دهانه فروچاله ها در حاشیه دریاچه مهارلو مصداق عینی یافت. کاهش حجم آب دریاچه و تزریق حقابه آن به اطراف، خطر نشت آلودگی ها به منابع راهبردی را تقویت نموده بگونه ای که هم اکنون تنها راه حیات کمی و کیفی عرصه آبی مهارلو جریان سیلابهای فصلی توجیه میشود! منطبق بر گزارشهای زمین شناسی، وسعت پهنه آبی دریاچه مهارلو در بهترین شرایط بارندگی ۲۵۷ تا ۲۸۰ کیلومتر مربع و حداکثر عمق دریاچه نیز کمتر از دو متر ثبت شده است. در گزارشی از پرفسور فرهودی ره در سال ۱۳۶۱ و دکتر فقیه در ۱۳۹۰ بیشترین عمق دریاچه به ترتیب ۱ و ۲ متر و کمترین متوسط عمق ۵۵ سانتیمتر گزارش شده است. با مقایسه سالانه نزولات جوی، سطح دریاچه در سالهای ۱۹۸۷ و ۲۰۰۹ از ۲۲۹ به ۱۳۷ کیلومتر مربع کاهش یافته و بارش ها در سال ۱۹۸۷ و ۲۰۰۹ از ۴۶۵ به ۱۰۴ میلیمتر نیز کاهشی ۷۷٫۵ درصدی را نشان می دهد. بدون ملاحظه عوامل متعدد و موثر بر منابع و مصارف آبی و بر اساس دادهای ثبت شده پیش بینی می شود که به ازای هر ۴ میلیمتر کاهش بارش و یا آورد سالانه، یک کیلومتر مربع از دریاچه کاملا خشک می گردد.

ماهیت زمین ریخت شناسی و عمق و شیب بسیار کم دریاچه، حساسیت آن را نسبت به کاهش آب، خشکسالی و یا تشدید مصارف مختلف متاثر از نیازهای انسانی برجسته ساخته است. مهارلو عمیقن نسبت به کاهش تراوشات زیرزمینی و افزایش نوسانات آبی حدفاصل دریاچه و دشت آسیب پذیر است بطوری که این نوسانات می تواند فرسایش زیرسطحی را بصورتی خزنده تقویت نماید. در تحقیقی علمی با مقایسه شرایط کم آبی و پر آبی دریاچه، تاثیر ۳ تا ۶ درجه ای تغییرات دمای هوای شیراز و متعاقب آن تشدید مصارف در تابستان بدلیل کاهش راندمان کولرهای آبی قابل تامل است. عمق کم دریاچه وجود رسوبات نمکی در کف و آلودگی آن با انواع فلزات سنگین از یک جهت و حساسیت این پهنه آبی به تغییرات اقلیمی و نوسانات بارش، رشد هزینه های مختلف ناشی از تبدیل این پهنه به کانون ریزگرد را پر رنگ می سازد! تاثیر شوری آب بر زمین های کشاورزی پایین دست و تبعات اجتماعی آن تلخ و دردناک است. در این میان کاهش کیفیت آب شرب و بیماری های کلیوی، ریوی و پوستی تنها گوشه ای از هزینه های شوری و آلودگی آب تلقی می شود که چراغ خاموش مرگ زیستمندان و هزینه سلامت مردم در پایین دست حوضه های آبی را رقم می زند. بعنوان یک مصداق، خشکی تالاب بختگان و پیامدهای مخرب مستقیم و غیرمستقیم آن بر انجیرستان استهبان بدلیل ریزگرد، کاهش رطوبت و افزایش دمای محلی، ضمن انباشت خسارت مالی تشدید مصارف آبی را در پی داشته است!

در صورتی که متوسط بارش سالانه حوضه مهارلو را در حد ۲۵۰ میلیمتر و عمق ایده‌ال تالاب را ۲ متر در نظر بگیریم، بدون تاثیر دهی تبخیر سطحی و تاثیر و تاثرهای اقلیمی و همچنین شرایط کنونی منابع و مصارف و دستکاری های فعلی، در کل حوضه مهارلو بیش از ۱٫۲ میلیارد متر مکعب نزولات آسمانی جمع آوری و در دسترس خواهد بود. در چنین شرایطی دریاچه در بهترین شرایط آبی یعنی ذخیره ۵۰۰ میلیون متر مکعب قرار می گیرد و دشت سروستان نیز بهره مند میگردد حال آنکه سالهاست با وجود متوسط بارش بالاتر، عرصه آبی موجود به کمتر از نصف و عمق متوسط آن نیز به نیم متر کاهش یافته است! دلیل چیست؟ تاثیر بیلان دقیق دشت و ارزیابی مصارف بر کاهش سرریز آن به تالاب چقدر می باشد؟ آیا می توان با مقایسه حوضه های داخلی مختلف با یکدیگر طرح ها را توجیه نمود که با این نگرش سد تنگ سرخ توسط متولیان آن توجیه میگردد؟ بین سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۷ کاهش تدریجی بارش ها مشهود است و از ۴۶۰ به ۱۹۳ میلیمتر میرسد اما میزان حساسیت دریاچه نسبت به تغییرات بارش ها حاد نبوده درحالیکه در دهه های اخیر این حساسیت به بیش از دو برابر و در مرز هشدار قرار دارد. دلیل چیست؟ شوربختانه ماموریت پشتیبانی کوهستان برای تغذیه دشت از دست رفته و تشدید مصارف در درون و اطراف حوضه کندی شیب هیدرولیکی و معکوس شدن تعاملات آبی بین دشت و کوهستان را در پی داشته است. تحت چنین شرایطی بازنگری در طرح ها و سیاست های توسعه شهری با دکترین پیشگیرانه و جامع، کنترل کاهشی چرخه مصارف آب و توقف بارگذاری آبی جدید و یا تخصیص و تعریف طرح های منتهی بر مصرف بیشتر آب و به موازات آن تاکید بر ترویج طرح های آبخیزداری هوشمندانه امید به بازگشت شرایط مطلوب را تقویت می نماید.

درصد وسعت حوضه آبریز سد تنگ سرخ نسبت به کل حوضه آبریز مهارلو شامل دو بخش شیراز و سروستان حدود ۲٫۹ درصد عنوان شده است. توجه شود که دریاچه در بخش مرکزی حوضه قرار دارد و تاثیر مفید و موثر بارشها بر عرصه آبی مهارلو مربوط به حوضه بالادست یعنی دشت شیراز می باشد و آورد آبی در بخش سروستان نباید بعنوان عاملی مستقیم بر دریاچه در محاسبات آورده شود. با این نگرش درصد مساحت حوضه سد تنگ سرخ نسبت به حوضه بالادست حدود ۵ درصد خواهد بود. با وجود سهم پایین مساحت این زیر حوضه، منطبق بر داده های مطالعاتی سهم جذب نزولات آسمانی و آورد آبی حوضه تنگ سرخ در بین حوضه های آبریز منتهی به رودخانه خشک شیراز ۳۵ درصد برآورد شده است. افزایش مصارف آبی در درون و برون حوضه مهارلو بویژه بالادست حوضه، اثربخشی و تاثیر مفید بارش های سالانه بر پهنه آبی دریاچه را تقلیل داده و با پایش شرایط دریاچه در دهه های اخیر، در دل نوسانات حاد فصلی، خشکسالی های سالانه حاکم بر دریاچه مزمن ارزیابی می شود.

متخصصان، ریشه پدیده های نوظهور فرونشست، فروچاله، آلودگی و شوری آب و خاک، مرگ تالاب ها و ترویج کانون های جدید ریزگرد و آسیب های اجتماعی و امنیتی و مهاجرت های آبی ناشی از تخلیه منابع را مستقیما مربوط به افزایش مصارف آب در همه بخشها و ولنگاری و غفلت و سوء مدیریت حکمرانی آب در ایران و سیاست های غلط خودکفایی و صادرات آب مجازی در دهه های قبل می دانند. منطبق بر تجربه تاریخی هر گونه تخصیص مصارف آبی جدید در بالادست، ضمن کاهش سطح آبخوان و دبی پایه رودخانه، تشدید فشار بر مصارف آبهای زیرزمینی بدلیل کف شکنی و توسعه چاه های کشاورزی را در پی خواهد داشت. تحت چه شرایطی نسبت حوضه سد تنگ سرخ به حوضه مهارلو می تواند بعنوان یک شاخص تاثیرگذار و موجه در تعریف و توجیه سد سازی بالادست دریاچه مهارلو توجیه گردد؟ آیا می توان این توجیه را بدون ارائه مدل جامع رفتاری حوضه و ملاحظه منابع و مصارف کنونی پررنگ دانست؟ با این حساب تکلیف بدهکاری ما به منابع و عرصه های آبی و مسئله ترمیم کسری مخازن چه خواهد شد؟ مولفه های تاثیر تغییرات اقلیمی بر رفتار درازمدت حوضه و طرح های آتی چه مقدار ارزیابی می شود؟ میزان وظایف و نحوه پاسخگویی حکمران در مواجهه با پدیده خطرناک فرونشست، ریزگرد، آلودگی آب و خاک و امنیت غذایی و بحران های اجتماعی و مهاجرت های آبی و تاثیر طرحهای جدید سد سازی و غیره بر تشدید این پدیده ها چگونه و به چه مقدار خواهد بود؟ پاسخگویی متولیان آب و الزام عملی آنها به قوانین و اسناد بالادستی، سند ملی احیا و تعادل بخشی منابع آب زیر زمینی، سند سازگاری با کم آبی، قانون تالاب ها، سند ملی امنیت غذایی، تعهدات شرعی و قانونی و متاثر از شرع مقدس اسلام و نسبت آن با طرح تنگ سرخ چیست؟ توجیه هزینه و فایده طرح های گردشگری در شرایطی که جاذبه های گردشگری تالاب کم نظیر است چیست؟ ذینفعان این طرح ها چه کسانی هستند؟ واکنش عمومی نسبت به این طرح چگونه خواهد بود؟ شوربختانه پاسخگویی مسئولان وزارت نیرو و تاثیرگذاران آبی نسبت به طرح های پر هزینه و شکست خورده قبلی فاجعه بار است! از این پس چه ضمانتی برای صحت و اثر بخشی مثبت این طرح وجود دارد؟ بهتر نیست ضمن توقف طرح تنگ سرخ، سهم و هزینه توسعه گردشگری مهارلو از یکسو و تبعات متعدد خشکی تالاب متاثر از طرح تنگ سرخ با هزینه ساخت سد و توسعه گردشگری در غرب و تبعات متعدد آتی آن مقایسه گردد و بصورتی شفاف رسانه ای گردد؟

طرح گردشگری و توسعه شهری در ارتفاعات غرب شیراز با جانمایی سد معادل با تشدید روزافزون مصارف آب و تحمیل هزینه و خطر تحمیلی بر پیکره تالاب و پایین دست حوضه مهارلو تعریف می گردد. جانمایی دریاچه مصنوعی در بستر مصالح سست و انحلال پذیر سازند رازک، مواجهه آب در ترازهای بالاتر و تشدید انحلال در عمق، امکان شوری تدریجی آب و انتقال آن به رودخانه و آبخوان دشت شیراز و ایجاد کانون جدید ریزگرد در بالادست شهر را محتمل می نماید. بارگذاری آبی در سفره های آهکی موجود و تشدید مصارف با طرح های بعدی و تمرکز توسعه شهری برروی مصالح سست رازک با میان لایه های انحلال پذیر تبخیری در سطح و توسعه رخساره های آهکی و کارستی در زیر و همچنین رفتار متفاوت هیدرولیکی در همبری سازندهای آسماری و رازک امکان تشدید موضوع انحلال، ریزش های عمقی، تولید فروچاله ها جدید و افزایش ریسک تاثیر آنها با لرزش های ناشی از فعالیت گسلی و لرزه خیزی القایی متاثر از تعریف طرح های آبی و توسعه شهری و همچنین حرکات خزشی و نامشخص و غیر قابل پیش بینی توده سنگ های سست، انعطاف پذیر و قابل انحلال را در درازمدت محتمل می نماید.

تجربه تلخ حوضه های مختلف در سطح استان وکشور نشان می دهد که حتی در مناطق غیر شهری و (فاقد ارزش افزوده شهری) مصارف آب در بالادست و جذابیت های آن بقدری متعدد و با رشد تصاعدی همراه می گردد که امکان رسیدن آب به پایین دست را بلکل از بین می برد. این موضوع ضمن زایش انواع توقعات وابسته به آب و بدنبال آن تشدید موانع اجتماعی و امنیتی جدید، مسیرهای موثر برای جبران، اصلاح و یا بازگشت به شرایط مطلوب را مسدود میسازد. بی عدالتی آبی درون حوضه ای بنیان های امنیت پایدار آبی را متزلزل و چالش های خود تقویت شونده زیرپوستی را می آفریند و حقوق بین نسلی را مخدوش میسازد. با پشتوانه بینش پیشگیرانه و بهره مندی از خرد جمعی و عقلانیت جامع نگر و ترسیم و جانمایی نقشه پهنه بندی انواع چالش ها در حوضه کوچکی مانند مهارلو با هسته های جمعیتی فراوان، فریاد توقف احداث سد تنگ سرخ در بالادست و پیشگیری از تولید خطرات آتی قابل پیش بینی و ترویج رفتار عادلانه در حوضه را می توان شنید که خدا کند گوش شنوایی وجود داشته باشد.

از سوی دیگر قرارگیری ۳۵ درصد از دریاچه سد بر روی توده های تبخیری غیرآهکی و در شرایطی که عمق آب در سازندهای آهکی پایین رفته است فرصتی را فراهم می نماید که امکان معکوس شدن جریان آب شور از مدخل چشمه های خشک قدیمی قرار گرفته در دریاچه به سمت آبهای شیرین آهکی و زایش چشمه های شور در پایین دست و شور شدن چشمه های شیرین موجود در بالا و پایین دست را محتمل خواهد نمود. هر گونه آلودگی ویا شوری آب و خاک دشت شیراز امکان استفاده از این آبخوان بعنوان ذخیره راهبردی را از بین خواهد برد.

لازم است مجموعه حکمرانی حوضه آبخیز دشت شیراز و سروستان به اجرای موارد زیر متعهد و پاسخگو باشد:

نگرش حکمران نسبت به همه مسائل موجود در حوضه پیشگیرانه، بلند مدت، جامع و موثر باشد ۲- حکمران نسبت به اعمال رفتار سازه ای صرف در مدیریت حوضه پرهیز نماید و با کاربست انواع برنامه های نرم افزاری و مشارکت طلبانه مصارف آبی را کاهش و در اجرای الزامات اسناد ملی برای احیای منابع آب، خاک و هوا غفلت نکند ۳- حکمران از تجربه تلخ تالاب های پریشان، ارومیه، بختگان، کافتر، شادگان، جازموریان، گاوخونی و ارژن عبرت و بازخوردهای فنی آن تجربیات را در تصمیمات کلان خود مد نظر قرار دهد ۴- نگرش حوضه ای جایگزین دیدگاه های هژمونی و برتری آبی (بالادست-پایین دست) گردد ۵- حکمران به حاکمیت شاخص های حکمرانی مطلوب شهری شامل شفافیت، مشارکت طلبی، حاکمیت قانون، مسئولیت پذیری، پاسخگویی، بهره وری و اثر بخشی ملتزم باشد ۶- همه تاثیرگذاران بر حوضه آبریز مهارلو و تاثیرپذیران سیاستگذاری ها در گفتمان فنی و تصمیم سازی ها حاضر و با تولید گفتمان تخصصی تصمیمات خردمندانه، عادلانه، پایدار و با برد درازمدت اتخاذ شود و در ادامه مجموعه تصمیم ساز به تناسب نقش و تاثیر نسبت به چالش های آتی پاسخگو گردند ۷- بهتر است وزارت نیرو از طرح های سد سازی همچون سیوند و ملاصدرا که موجب ترویج بی عدالتی بین حوضه ای و تولید انواع ناپایداری محیط زیستی، اجتماعی، حقوقی، اقتصادی و امنیتی در پایین دست و تضییع حقابه تالاب های مهم اطراف شیراز گردید عبرت بگیرد و به موازات اقدامات اجرایی، واحدی تحت عنوان مطالعات و پایش حوضه ای دائر و با بکار گیری متخصصان مختلف و علوم بین بخشی بازخوردهای حکمرانی نامطلوب خود را در جنبه های مختلف پایش نماید و بر اقداماتی که نتیجه ای مشابه در پی دارد پافشاری نکند ۸- توسعه شهرسازی و ایجاد برج در مدخل ورودی کانال هوایی غرب و آن هم بر روی مناطق مرتفع شرایط را برای حبس آلودگی هوا و پدیده های گرمایش محلی و وارونگی هوا در زمستان و غیره فراهم می نماید که هزینه های پیدا و پنهان آن بقدری بزرگ است که نمی توان از آن چشم پوشی نمود. ۹- تغذیه دشت شیراز و بالا بردن سطح آب آبخوان آبرفتی و سازندی حوضه مهارلو از طریق اجرای هوشمندانه و اثربخش طرح های آبخیزداری، ترویج چاه های جذبی، محدود سازی معادن شن و ماسه، کنترل مصارف شهری، فضای سبز شهری، خانگی، کشاورزی و صنعت، بازچرخانی و تامین حقابه مهارلو بیش از مقادیر پیش بینی شده یگانه راه مناسب برای توقف انواع چالش های شهری از جمله تخریب باغات قصرالدشت، خطر سیلاب، نابودی قنات ها و چشمه های اطراف، فرونشست، تبخیر سطحی، آلودگی آب و خاک، پایداری دریاچه مهارلو در دراز مدت و بهره مندی از ذخیره راهبردی آب در دشت شیراز تلقی می شود لذا لازم است متولیان مدیریت شهری بجای بارگذاری جدید در دشت شیراز و تولید تنش در زیر حوضه های مهارلو نسبت به افزایش سطح آب زیر زمینی و احیای منابع آبی و بازگشت شرایط دشت به تعادل و پایداری درازمدت اهتمام ویژه داشته باشند.

در پایان بنا به دعوت سازمان آب منطقه ای شیراز مبنی بر گفتمان تخصصی طرح بازنگری شده ی سد تنگ سرخ مطلوب است با حمایت استاندار محترم از همه تاثیرگذاران و تاثیرپذیران شامل نماینده استاندار محترم، شهرداری و شورای اسلامی شهر شیراز، قوه قضاییه، وزارت نیرو، وزارت صمت، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت گردشگری، سازمان محیط زیست و منابع طبیعی، وزارت بهداشت، وزارت علوم، وزارت مسکن و شهرسازی، وزارت آموزش و پرورش، نماینده سازمان های مردم نهاد، نماینده کشاورزان و شهرهای پایین دست دریاچه مهارلو، پدافند غیر عامل، نخبگان و کارشناسان مستقل و سایرین دعوت بعمل آید.

/پایان متن/