اینجا دیگر بحث جناح و سیاست نیست؛
مسئله این است که هم امنیت ملی ضربه خورده و هم امید ملی.
از یکسو، ترور فرماندهان و دانشمندان در قلب تهران،
و از سوی دیگر، نابودی تدریجی بنیان تولید، اشتغال، و سرمایهگذاری در گوشهگوشه کشور.
ما در «عصر کار»، سالهاست که از زبان کارآفرین، نیروی کار، و صنعتگر این کشور مینویسیم.
و حالا وقت آن است که صریحتر از همیشه بگوییم:
کشور، زیر فشار سهگانهی «فساد»، «بیقانونی»، و «بیپاسخگویی» خم شده است.
ما شاهد کارآفرینانی هستیم که در بدترین شرایط، ایستادهاند؛
با نبود زیرساخت، با نوسان بیرحم ارز، با گرانی مواد اولیه، با کمبود ماشینآلات، با نبود حمایت واقعی،
و مهمتر از همه، با یک دولت که یا رقیب آنهاست یا مانعشان.
تولیدکنندهای که وارد جنگ اقتصادی شده، باید پاداش بگیرد، نه مجازات.
اما امروز، کارآفرین ایرانی، نه فقط با بازار و تحریم، که با نظام اداری، مالیاتی، بانکی و گمرکی هم در جنگ است.
و بدتر اینکه، حتی وقتی خون نخبهای روی زمین میریزد، یا امنیت راهبردی درز میکند،
همهچیز پشت سکوت دفن میشود.
نه پاسخ هست، نه استعفا، نه اصلاح ساختار.
سوال مشخص است:
چه نهادی مسئول امنیت است؟
چه نهادی مسئول اقتصاد است؟
و چرا هیچکدام، دربرابر این سطح از بحران، مسئولیت نمیپذیرند؟
در کشوری که دشمن، از دور با دقت میزند و دوست، از نزدیک با غفلت میکُشد،
امنیت و اقتصاد، هر دو به گروگان بیتدبیریاند.
این یک یادداشت هشدار است؛ نه برای سیاهنمایی، که برای جلوگیری از تاریکی کامل.
ما در «عصر کار»، کنار مردم و بخش خصوصی ایستادهایم.
و میگوییم: اگر دولت، نه میتواند رقابت کند، نه حمایت،
نه از مرز حفاظت میکند، نه از کارگاه،
حداقل مزاحم نشود.
صدای کار، هنوز خاموش نشده.
تا وقتی حتی یک تولیدکننده سر پا مانده، امید هست.
اما امید، به شرطی زنده میماند که قدرت، پاسخگو شود.
/پایان متن/
Friday, 18 July , 2025