سید محی‌الدین حسینی ارسنجانی، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی در یادداشتی نسبت به ارزیابی عملکرد مدیران میراث فرهنگی نسبت به نحوه ایجاد درآمد از اماکن گردشگری و نوع هزینه‌‌کرد آن در صنعت گردشگری انتقاد کرد.

به بهانه حضور ۵۰ هزارنفری مردم شیراز در نخستین روز از نوروز ۱۴۰۱ در حافظیه!

تماشای جمعیت کثیر و قابل توجه دوستداران حضرت حافظ، این رِند و شیدای پرشور و شرَر و این شاعر ناشناخته رازآلود که درست در آستانه نوروز و تحویل سال ۱۴۰۱ خورشیدی، جمعیت قابل توجه چند ده هزار نفری بر سر تربت پاکش عاشقانه در حافظیه حضور یافته بودند که قطع برق این مجموعه مهم فرهنگی و میراثی، با قابلیتهای جهانی آن به دلیل بدهی معوق از سوی مدیریت توزیع برق شیراز، آن‌ هم درست در یک ماه مانده به ایام پایانی سال۱۴۰۰ برایم سوال برانگیز شده است؛ اینکه چرا ما این همه آثار تاریخی و ابنیه باستانی داریم و این همه درآمدهای حاصله از آن‌ها به کجا می‌رود و چه می‌شود؟! یا اینکه چرا ادارات آب و برق و گاز و… مجبور میشوند به سراغ اماکنی که عمومی‌اند و البته درآمدزا هم هستند بروند و انشعاباتشان را قطع نمایند؟ و سوالات متعددی از این دست که در ذهنمان تداعی میشود و در پی پاسخهایی برای آنیم.

حکایت میراث فرهنگی ما همچون حکایت نفت ماست. گاهی نفت میفروشیم و گاه نفتمان فروش نمی‌رود.گاه، نفتمان تحریم و گاه پولهای نفتی که درست هزینه نمی‌شود! ای کاش نفتی نبود و نفتی نداشتیم که همه زندگیمان هم به نفت بند باشد. میراث فرهنگیمان هم ای کاش این همه نبود.!!! تنها در فارس سه هزار اثر تاریخی قابل توجه، شناسایی و ثبت شده یا در حال ثبت شدن است. اما آیا باز هم باید نوشت این‌ همه میراث فرهنگی را چه سود؟ نه چنین نخواهد بود، این‌بار باید نوشت میراثی که بر باد است و به باد میرود!

وقتی توان مدیریت انبوهی از میراث نیاکانمان را نداریم و یا در اداره کردن مجموعه‌های مهم میراثی و پرطرفدار، همچون حافظیه و سعدیه، تخت‌جمشید و نقش رستم و پاسارگاد و مجموعه زندیه و صد‌ها و بلکه هزاران اثر تاریخی و میراث دیگر در می‌مانیم یا ناتوان از مدیریت درست آنانیم و بر ثروتهای به دست آمده در این حوزه دست‌اندازی می‌کنیم، با دست خودمان میراث کهن ملی و تاریخ و فرهنگ و هویت و تمدن ایرانی را به تاراج برده‌ایم و در مسیر باد نسیان و فراموشی قرار داده‌ایم. وقتی قرار نیست برنامه جامع و نقشه راه مدون برای حفظ میراث ایرانی در کشور باشد یا اگر هست اما قرار نیست به اجرا درآید، پس فرقی هم ندارد که کدام نوع از میراث تاریخی یا مذهبی ایران، یا میراث متعلق به هر نوع قوم ساکن در این خاک پاک به دست فراموشی سپرده شود!

 باید مدیریت فرهنگی و میراثی ما آنقدر پویا و حرفه ای و به‌روز و کار‌آمد باشد که کار مجموعه‌ای پر بازدیدکننده مثل حافظیه و احتمالا سایر بناها به قطع آب و برق و گازش نینجامد و یا درآمدهای حاصله از فروش بلیط در اماکن میراثی و مجموعه‌های جهانی و آثار ملی فارس و شیراز به تهران نرود که نخواهد برنگردد!

روی سخن بنده با مجموعه مدیران ارشد و عوامل موثر و متولیان میراث فرهنگی کشور و سیاستگزارانی است  که در این حوزه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری می‌کنند. تکلیف خود را با خودتان و دوستداران میراث ملی ايران روشن کنید و بیش از این خواسته یا ناخواسته با دست خود به میراث ملی ایران که به نوعی میراث تمام بشریت جهان است لطمه نزنید!

سخن پایانی:
استفاده از نظرات مشورتی نخبگان و صاحبنظران در حوزه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، انتخاب و انتصاب مدیران لایق و دلسوز، متخصص و کاربلد و جسور در مدیریت‌های میراثی کشور و استان‌ها، اجرای عدالت در توزیع امکانات و شفافیت مالی، برخورداری از سیستم‌های مالی درآمدزا و خودکفایی در مجموعه‌های میراثی، آموزش‌های بدو و حین خدمت پرسنل اجرایی و خدماتی حوزه میراث، ارزیابی عملکرد دقیق و سنجش درست از کارکرد مدیران میراثی و داشتن نقشه راه و افق چشم‌انداز در حوزه میراث و گردشگری کشور و تصویب قوانین مفید در مجلس در زمینه حفاظت و بهره‌برداری از آثار تاریخی و تلاش برای استانداردسازی فعالیت‌های میراثی مطابق با معیارهای جهانی می‌تواند از برباد رفتن میراث کهن و گران‌بهای فرهنگ و تاریخمان جلوگیری کند. آن‌گونه و تا به آن حد که داشتن این همه میراث ملی و هویتی بتواند، ما را مثل داشتن این همه ذخایر نفت و گازی که عایدات چندانی را به عموم نمی‌رساند، پشیمان نکند!

/پایان متن/